• وبلاگ : ☆ ❀ماه و مهــــر❀ ☆
  • يادداشت : سيبيل بابات مي چرخه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • پارسي يار : 10 علاقه ، 14 نظر
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 

    گويند در عصر سليمان نبى،پرنده اى براى نوشيدن اب بسمت برکه اى پرواز کرد،اما چند کودک را بر سر برکه ديد،پس آنقدر انتظار کشيد تا کودکان از ان برکه متفرق شدند. همينکه قصد فرود بسوى برکه را کرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد که براى نوشيدن آب به ان برکه مراجعه نمود . پرنده با خود انديشيد که اين مردى باوقار و نيکوست و از سوى او ازارى بمن متصور نيست. پس نزديک شد ولي ان مرد سنگى بسويش پرتاب کرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد. شکايت نزد سليمان برد. پيامبر ان مرد را احضار، کرد محاکمه و به قصاص محکوم نمود ودستور به کور کردن چشم داد.

    ان پرنده به حکم صادره اعتراض کرد و گفت؛”چشم اين مرد هيچ آزارى بمن نرساند،بلکه ريش او بود که مرا فريب داد! و گمان بردم که ازسوى او ايمنم پس به عدالت نزديکتراست اگر محاسنش را بتراشيد تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند

    پاسخ

    ريش داشتن يا نداشتن تنها ملاک خوب بودن يا بد بودن کسي نيست. بعضي ها مادرزادي ريش ندارن. امّا کسي که ريششُ مي زنه فعل حرام انجام داده. گاهي هم ريش گذاشتن مد مي شه. در گذشته وقتي مي خواستن کسي رو مجازات کنن ريشش رو مي تراشيدن و توي شهر مي چرخوندنش. اين يعني ريش نداشتن قبيح و زشت بوده. در دوره اي مثل دوران حضرت سليمان همه ي مرد ها مو و ريش بسيار بلند داشتن.